4516 Pine Tree Lane,Washington 15538087991 [email protected]

معنی پاره پاره - فرهنگ فارسی معین

معنی 1 - از همه جا دریده ، قطعه قطعه ، تکه تکه . 2 - اندک اندک ، رفته رفته ، کم کم . انگلیسی in pieces adjective: ragged, dilapidated, scrappy, torn to pieces, fragmentary, fragmental عربی رث الثياب، أشعث، ممزق، غير مترابط، غير منظم، وعر، خشنة ترکی parçalar halinde sıfat: paramparça, parçalar halinde

قطع - معنی در دیکشنری آبادیس

متضاد قطع: وصل. برابر پارسی: بریدن، جداکردن، گسستن. معنی انگلیسی: outage, cut, disconnection, discontinuance, ectomy _, interruption, rupture, section, severance, stoppage, cutting,

پاره پاره - معنی در دیکشنری آبادیس

( کتاب المعارف ). تو پاره پاره معانی را میکش و استخراج میکن و تصور میکن. ( کتاب المعارف ). چون تو ظاهر پاک داری ، پاره پاره باطن و دل تو پاک شود از سوداهای فاسد. ( کتاب المعارف ). - پاره پاره شدن ؛ تبعّض.

معنی پاره کردن - فرهنگ فارسی هوشیار

از هم دريدن شکافتن بريدن قطع کردن . از هم دريدن شکافتن بريدن قطع کردن . لام تا کام. لام تا کام; ورود / ع; نرم ... جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده ...

معنی پاره پار شدن - فرهنگ فارسی هوشیار

پاره پار شدن. 0. اطلاعات بیشتر واژه. عربی. ممزق، مشقوق، ممزع، تمزقها. واژه. پاره پار شدن. معادل ابجد. 765.

معنی پاره کردن واژه‌یاب

فرهنگ فارسی عمید. ۱. جزء و قسمتی از چیزی؛ قطعه؛ تکه.۲. (صفت) دریده؛ شکافته.۳. (صفت) بریده یا گسیخته.۴. [قدیمی] پینه که بر جامه بدوزند.۵. [قدیمی] رشوه؛ رشوت: ︎ هرآنجا که پاره شد از در درون / شود استواری ...

پاره کردن in English - Persian-English Dictionary Glosbe

Check 'پاره کردن' translations into English. Look through examples of پاره کردن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar. ☰ Glosbe

پاره - Wiktionary, the free dictionary

2023年8月27日  پاره • (pâre) (comparative پاره‌تَر‎ (pâre-tar), superlative پاره‌تَرین‎ (pâre-tarin)) torn, torn apart ‏لباس پاره‎ ― lebâs-e pâre ― torn clothes ‏پاکت را پاره کردم.‎‎ ― pâket-râ pâre

جست‌وجوی پاره کننده واژه‌یاب

جست‌وجوی «پاره کننده» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.

معنی پاره پاره لغت‌نامه دهخدا واژه ...

لغت‌نامه دهخدا. پاره پاره . [ رَ / رِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) به قطعات بسیار جدا و مقسّم شده . بسیار جای از هم دریده . پاره پار. پارپار. ریش ریش . تکّه تکّه . ممزوق .